سلام
میدونی امشب چی ذهنمو مشغول کرده ؟
به نظر شما چرا ماها همیشه میخوایم نظر خودمون رو به دیگران تحمیل کنیم ؟
حتی وقتی میدوونیم که فکرمون نادرسته میخوایم به زور پاش وایسیم؟
من خیلیا رو دیدم که به خاطر این عقیده دور و وریاش و بزرگتراش مجبور شده از آرزوهاشون دست بکشن.
واقعا چرا؟؟
یا چرا ما نمیتونیم انتقادپذیر باشییم؟
یا چرا خیلیا چشم دیدن خوشبختی دیگران رو ندارند؟
چرا همه فقط از غم حرف میزنن؟
چرا هیشکی نمیتونی اون خوشبختی که خودش داره رو درک کنه؟
چرا خیلی قز به فکر حرف مردمن؟
و خیلی چراهای دیگه که امشب بهشون فکر میکنم و جوابی واسشون ندارم..
پرنده ای که بال و پرش ریخته باشد مظلومیت خاصی دارد.. باز گذاشتن در قفسش توهینی است به او !
در قفس را ببند تا زندان دلیل زمینگیر شدنش باشد.. نه پروبال ریخته اش ..
سلام
هر وقت فهمیدی خودت چرا اینجوری هستی میفهمی بقیه چرا اینطوری هستن
هروقت اومدی قدمت رو چشم
اسمت بهم آرامش میده
سلام
باهات موافقم که این چیزا خیلى بده. به نظر من اول باید ادم حواسش جمع باشه که خودش گرفتار این چیزا نشه و دوم سعى کنه اون کسى رو که اینطوریه نجات بده.(اخه این کارا فقط به خودم ادم ضرر میرسونه)
جناب همشهری من این مطلب را در وبلگ دوم گذاشتم راضی باش
اول سلام
///پرنده ای که بال و پرش ریخته باشد مظلومیت خاصی دارد.. باز گذاشتن در قفسش توهینی است به او !
در قفس را ببند تا زندان دلیل زمینگیر شدنش باشد.. نه پروبال ریخته اش ..///
جمله فوق العاده ای بود...
معلومه اهل دلی
اگه خواستی خلوت ما رو هم بشکن
موفق باشی
این بار آخری نیست که بهت سر میزنم اگه عمری باقی باشه...
عزت زیاد
راستی یادم رفت بهت بگم مطلب زیبایی که گذاشته بودی رو با اجازت میذارم تو وبم...
امیدوارم که موافق باشی
فعلا