حرفام با خودم !

یه جای خلوت برای زدن حرفایی که همه نباید بشنون!

حرفام با خودم !

یه جای خلوت برای زدن حرفایی که همه نباید بشنون!

خبر از حالم ندارم

نمیدونم امروز چم شده؟

همیشه نسبت به پنجشنبه ها و جمعه ها حال خیلی بدی دارم . هیچوقت تو این دو روز خوش اخلاث نیستم.

امروز بدتر بود .

وقتی رفتیم بهشت حسین سر خاک بابام خیلی حال بدید بهم دست داد همش یاد این شعر افتادم که میگه قربونت برم خدا چقدر غریبی رو زمین ... ولی به جاش خودمونو تصور میکردم.

فقط میدونم امروز بدتر از پنجشنبه جمعه های دیگه بودم به جای این که بهتر باشم.

اصلا حس و حال آرزو و حاجت رو امشب ندارم با این که خیلی نیازمندشم خیلی ....


. از آدم نماهای دوروورم متنفرم .

. از آدمای خودخواه متنفرم .


روزگارم را سیاه کرده اند میگویند شب شده.....


ولی از شماها التماس دعا دارم.



در پناه حق

مادرم هستی ام فدایت

هر وقت از هرچی بخوای بنویسی بالاخره یه جمله میاد تو دهنت . ولی از محبت مادر نوشتن کار سختیه. مثل اینکه بخوای رحمت خدا رو تو یه جمله خلاصه کنی.

فقط میگم مادرم عاشقتم. همیشه دعام اینه که هرجا باشی من هرجا باشم تو سالم و سلامت باشی. بزرگترین آرزوم اینه. چون هم واسم مادر بودی هم پدر هم دوست . همه ی زندگیمی.




هرکی اومد و این مطلب رو خوند واسه سلامتی همه مادرا فقط یه صلوات بفرسته.





مادر تنها موجودی است که از جوانی اش میگذرد تا جوانی فرزندش را بیند...


شناسنامه رو بی خیال !
محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …

جامعه

سلام

میدونی امشب چی ذهنمو مشغول کرده ؟

به نظر شما چرا ماها همیشه میخوایم نظر خودمون رو به دیگران تحمیل کنیم ؟

حتی وقتی میدوونیم که فکرمون نادرسته میخوایم به زور پاش وایسیم؟

من خیلیا رو دیدم که به خاطر این عقیده دور و وریاش و بزرگتراش مجبور شده از آرزوهاشون دست بکشن.


واقعا چرا؟؟


یا چرا ما نمیتونیم انتقادپذیر باشییم؟

یا چرا خیلیا چشم دیدن خوشبختی دیگران رو ندارند؟

چرا همه فقط از غم حرف میزنن؟

چرا هیشکی نمیتونی اون خوشبختی که خودش داره رو درک کنه؟

چرا خیلی قز به فکر حرف مردمن؟

و خیلی چراهای دیگه که امشب بهشون فکر میکنم و جوابی واسشون ندارم..




پرنده ای که بال و پرش ریخته باشد مظلومیت خاصی دارد.. باز گذاشتن در قفسش توهینی است به او !

در قفس را ببند تا زندان دلیل زمینگیر شدنش باشد.. نه پروبال ریخته اش ..