دوباره اومدم.. ایندفه بعد از یک سال و نیم
نمیدونم داستان گذشت زمان چیه که هرچی بیشتر میگذره باعث میشه از خود قدیمیم ، از خودمی که دوستش دارم دور بشم.
دوستانی که وجودشون یه جور نعمته و نبودنشونم یه جور.
از خودم دور شدم . از علایق قبلیم. از کارایی که قبلا تو اوقات فراغتم انجام میدادم
الان گم شدم تو درسای فولاد و کرین... مغزم فقط شده مقایسه استحکام هر نوع فلزی که میبینم.
خود جدیدمو دوست ندارم :( برگشتن به قبلم سخته. عوض شدن به یه جدید سخت تر. الانمم نمیخوام...
الان تنها چیزایی که برای ارامش موندن هدفونمه و شکلاتام!
کاش یکی کمکم میکرد ....